نقد صلح کل (قسمت دوم)
در بحث های قبل اشاره کردیم که عقیده « صلح کل » صوفیان از نظر مبنایی نه تنها با مبنای قرآن و حدیث مغایرت داشته بلکه با مبنای اصلی اسلام که برحق بودن دین اسلام بر دیگر ادیان و مرام هاست مغایرت دارد. اما در بحث قبل فقط به نقد یک بُعد از ابعاد عقیده صلح کل پرداختیم و آن بُعد کثرت گرایی دینی یا همان پلورالیسم دینی بود که با ادله ای که در آنجا ذکر کردیم اثبات شد که صلح کل همان پلورالیسم دینی است و این نگاه با اسلام در مغایرت است . اما صلح کل یک بُعد دیگر و یا می توان گفت که یک پیامد و استلزام دیگر را هم به دنبال دارد و آن اینکه بر طبق اعتقاد به صلح کل لازم نیست با مستکبران و ظالمان و ستمگران به مخالفت و مبارزه پرداخت. به عبارت دیگر، اعتقاد صوفیان به عقیده صلح کل، مستلزم این موارد می باشد :
1) سکوت در برابر ظلم ظالمان و مستکبران عالَم
2) سکوت در برابر فساد مفسدان عالَم
3) بیهوده بودن امر به معروف و نهی از منکر
4) هم سطحی ظالم و مظلوم، همچنین هم سطحی مومن با کافر و فاسق و فاجر، از لحاظ انسانیت
5) همرنگ شدن با دشمنان دین و عدم برائت از مشرکین
6) بسته شدن راه جهاد فی سبیل الله
7) و.....
یعنی از سر سازش و دوستی به همه انسانهای جهان باید نظر کرد ولو هر کس که باشد چه ظالم و چه مستکبر و زورگو چه فتنه انگیز و .... . هرکه بود و هرچه بود باید با آن از سر سازش و دوستی وارد شد.این هم یک بعد صلح کل است.
اما ببینیم آیا واقعا این مسئله با مبنای اسلام موافقت می کند یا خیر؟
روشن است که یکی از مهمترین و اساسی ترین مبانی اصیل اسلامی مسئله « استکبار ستیزی و برائت از مشرکین و دشمنان خداست » چراکه در جای جای قرآن و سیره عملی و اخلاقی و رفتاری اولیاء الهی همچون پیامبران الهی و چهارده معصوم علیهم السلام این مسئله به وضوح قابل درک است.
استکبار ستیزی در قرآن
در قرآن کریم به آیات بسیار زیادی می توان اشاره کرد که به همین مسئله پرداخته و مومنان را به مبارزه با کفر و شرک و ظلم و ستم امر می کند البته آیاتی که در این مسئله باید به آن اشاره کرد به چند دسته تقسیم می شود :
- آیاتی که دستور به مبارزه با کفر و جهاد در برابر کافران و ظالمان و مستکبران می دهد :
آیه 12 سوره مبارکه توبه « فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون »
آیه 39 سوره مبارکه حج « أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا »
آیه 193 سوره مبارکه بقره « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمین »
و ......
- همچنین آیاتی که اشاره به برائت از مشرکین دارد :
آیه 1 سوره مبارکه توبه « بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ »
آیه 68 سوره مبارکه انعام « فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ »
و ....
- و آیاتی که اشاره به تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر دارد :
آیه 71 سوره مبارکه توبه « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر » که اشاره به همین مسئله امر به ارزشها و نهی از ضد ارزشها دارد.
آیه 39 سوره مبارکه احزاب « الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفى بِاللَّهِ حَسیبا » که به تبلیغ ندای الهی و مبارزه با خرافات و بدعت ها اشاره می کند.
استکبار ستیزی و برائت از دشمنان در احادیث و روایات
مهمترین و بارزترین نمونه ای که می توان در نقد این بُعد از ابعاد عقیده صلح کل صوفیان مثال زد فلسفه قیام اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و نهضت بزرگ عاشورا است که اباعبدالله الحسین با قیام خود نشان داد که در برابر ظلم و فساد نمی توان سکوت کرد و نمی توان با همه انسانهای روی زمین در هر چهره و لباسی که باشند بطور یکسان سر سازش داشت. ایشان نشان دادند که حتی با فدا کردن جان و اموال و خانواده خود هم باید به پیکار با ضد ارزشها رفت. امام حسین فرمودند : « و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل »
(بحار الانوار 44/191 – 45/7)
یعنی به خدا سوگند من دست بیعتی که با ذلت همراه است به شما ظالمان و ستمگران و مفسدان نمی دهم. و عباراتی همچون « هیهات منا الذلة » . این تز عاشورا و امام حسین _علیه السلام_ است ولی صوفیان بر خلاف حرکت امام حسین حرکت می کنند و با این عقیده انحرافی که مغایر با شعار اسلامی « لا رهبانیة فی الاسلام » است، دست بیعت با همه کفار و ظالمان هم می دهند و خود را شیعه آن حضرت هم می نامند؟!!!
در روایتی از امام علی علیه السلام می خوانیم که در سفارششان به حسنین _علیهما السلام_ می فرمایند : « کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا » یعنی آب شما نباید با ظالمان در یک جوب برود بلکه باید با ظالمان در هرکجای عالم که باشند دشمنی داشته باشید.
(مستدرک الوسائل 12/180)و(بحار الانوار 42/244)و(غررالحکم 481)
لازم به ذکر است که در زیارت عاشورا می خوانیم : « ... فأسال الله الذی أکرمنی بمعرفتکم و معرفة أولیائکم و رزقنی البراءة من أعدائکم .... » که اشاره به همین دشمنی با دشمنان خدا و دین دارد و با عقیده صلح کل سازگاری ندارد.
و روایات بسیاری دیگر که می توانید خود تحقیق کنید که مجال ذکر آنها در اینجا نیست بلکه فقط چند نمونه برای تذکار اشاره شد.
حال سوال ما از صوفیان این است :
با توجه به این آیات و روایات چطور می توانید خود را مسلمان و عارف بالله بنامید؟
چطور می توانید به عقیده صلح کل معتقد باشید در حالیکه با مبانی اصیل اسلامی همچون مبارزه با طاغوت و استکبار، مبارزه با ظلم و فساد، امر به معروف و نهی از منکر، ابلاغ دین اسلام، برائت از کفر و شرک و ظلم ستمگران مغایرت دارد؟
چطور می توانید صلح کلی باشید و جنایات رژیم اشغالگر قدس یعنی صهیونیسم جنایتکار را نادیده بگیرید؟
چطور می توانید در برابر فساد و ظلمی که جهان را فراگرفته که هزاران هزار انسان بی گناه زیر یوغ این ستمگران همچون آمریکا و اسرائیل در حال آزار و اذیت بسر می برند، چشم بپوشید؟ خود را مسلمان می دانید؟
چطور می توانید خود را مسلمان بلکه شیعه علی بن ابیطالب _علیه السلام_ معرفی کنید در حالیکه مغایر با مشی آن حضرت عمل می کنید؟ مگر مولا علی علیه السلام نفرمودند : کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا . آیا ظلم و ستم جهانی و فتنه های امروزه بشریت که بر مسلمانان و مستضعفین می شود ضد ارزش نیستند. چرا همانطور که بیانیه های بسیاری بر علیه این نظام و انقلاب می دهید همانطور که این همه حمله می کنید به علما و مراجع و شکایت از این نظام اسلامی می کنید، در برابر این همه ظلم که از سوی مستکبران جهان همچون آمریکا و اسرائیل سکوت می کنید و حتی یک بیانیه هم بر علیه آنان صادر نکرده و نمی کنید؟
البته چه سود که شما خود مورد حمایت غرب و استعمارید و همچنین برعکس!!! اینها گفته شد تا اتمام حجتی بر شما عارف نمایان صوفی باشد که دم از عرفان به ظاهر اسلامی خود زده و خود را منتسب به تشیع می کنید ولی بر خلاف روح و مبانی تشیع عمل می کنید.